۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

فرگرد گذشت و بخشش

« ارد بـــــــــزرگ   Orod Bozorg » « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg »

فرگرد گذشت و بخشش

با گذشت ، شما چیزی را از دست نمی دهید بلکه بدست می آورید .

بخشش میزان فر و شکوه آدمی را نشان می دهد .

راز اندوختن خرد ، یکرنگی است و بخشش .

-------------------

--------------------------

-------------------

« پائولو کوئلیو   Paulo Coelho » « پائولو کوئلیو Paulo Coelho »

عاقل به آن دلیل عاقل است که عاشق است. احمق به آن دلیل احمق است که فکر می کند می تواند عشق را درک کند.

شهسواری به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند برویم.میخواهم ثابت کنم که اوفقط بلد است به ما دستور بدهد، وهیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی کند.

دیگری گفت: موافقم .اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم .

وقتی به قله رسید ند ،شب شده بود. در تاریکی صدایی شنیدند:سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان کنید وآنها را پایین ببرید

شهسوار اولی گفت:می بینی؟بعداز چنین صعودی ،از ما می خواهد که بار سنگین تری را حمل کنیم.محال است که اطاعت کنم .

دیگری به دستور عمل کرد. وقتی به دامنه کوه رسید،هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگهایی را که شهسوار مومن با خود آورده بود،روشن کرد. آنها خالص ترین الماس ها بودند.

مرشد می گوید:تصمیمات خدا مرموزند،اما همواره به نفع ما هستند .

------------------------------------------------------

« ارد بـــــــــزرگ   Orod Bozorg » « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg »

فرگرد خودبینی و غرور

اگر از خودخواهی کسی به تنگ آمده ای او را خوار مساز ، بهترین راه آن است که چند روزی رهایش کنی .

خودبینی ، خواستگاهش درون است و آدمی را شیفته خویش می سازد ، وارون بر این خواستگاه افتادگی پیرامون ماست ، که همگان را به سوی ما می کشاند .

آدم خودبین ، چاره ای جز فرود آمدن ، ندارد .

اگر غرورت را گم کرده ایی به کوهستان رو ، و اگر از جنگ خسته ایی به دریا .

-------------------

--------------------------

-------------------

« پائولو کوئلیو   Paulo Coelho » « پائولو کوئلیو Paulo Coelho »

این که می گویند انسان ها در زمان پیری دیگر به دنبال رؤیاهایشان نمی روند درست نیست، انسان ها آن زمان که به دنبال رؤیاهای شان نمیروند پیر میشوند.

استاد می گوید:وقتی به طریق روح خویش می رسی , دری را میابی که عبارتی بر ان مکتوب است .به نزد من برگرد و ان عبارت را یا من بگو

مرید جسم و روحش را وقف جستجو می کند , و یک روز به ان در می رسد و به نزد استادش باز می گردد.

می گوید :نوشته شده بود غیر ممکن است.

استاد می پرسد این نوشته روی دیوار بود یا روی در؟

مرید پاسخ میدهد:روی در

_خوب پس دستگیره را بگیر و در را باز کن .

مرید اطاعت کرد . از انجا که جمله روی در نقش شده بود , وقتی در کنار رفت, ان جمله هم کنار رفت .در کاملا گشوده بود , مرید دیگر ان عبارت را نمی دید... و به راه خود ادامه داد.






برگرفته از :
http://javedane-ha2.blogspot.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.